معنی واحد سنجش شار مغناطیسی
حل جدول
وبر
واحد سنجش چگالی شار مغناطیسی
تسلا
واحد شار مغناطیسی
وبر
واحد سنجش شار نوری
لومن
واحد شار مغناطیسى
وبر
واحد شمارش مغناطیسی
وبر
واحد شارژ مغناطیسی
وبر
واحد سنجش شارمغناطیسی
وبر
واحد سنجش توان
وات
واحد سنجش طول
متر، کیلومتر
واژه پیشنهادی
فرهنگ عمید
عنوان عمومی پادشاهان غرجستان: «شار» غرجستان اگر یابد نسیم همتش / خاک آن بقعت کند چون زرّ مشتافشار شار (امیرمعزی: ۳۲۳)،
لغت نامه دهخدا
شار. (اِخ) حصاری است از حصارهای یمن در مخلاف (روستای) جعفر. گویند از امکنه ٔ تهامه است. (معجم البلدان).
شار. [رِن ْ] (ع ص، اِ) شاری. مفردشُراه. (از منتهی الارب). و شراه فرقه ای از خوارج رانامند. وجه تسمیه ٔ آن «شری زید اذا غضبه ولج » یا گفته ٔ آنان است به این شرح: اننا شرینا انفسنا فی طاعهاﷲ ای بعناها بالجنه حین فارقنا الائمه الجائره. (ازمنتهی الارب). و در اقرب الموارد وجه تسمیه ٔ اخیر ازقول جوهری نقل شده است. رجوع به شاری و شراه شود.
مغناطیسی
مغناطیسی. [م َ / م ِ](ص نسبی) منسوب به مغناطیس.(یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به مغناطیس شود.
- خواب مغناطیسی، خواب بند.(یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به خواب بند شود.
- قوه مغناطیسی، در تداول، قوه ٔ جاذبه.(یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
معادل ابجد
2113